یادگیری زبان خارجی برای شما سخت نیست، فقط به "سوپرمارکت" اشتباهی سر زدهاید
آیا تا به حال چنین تجربهای داشتهاید؟
شور و هیجان برای یادگیری یک زبان جدید به سراغتان میآید، سه اپلیکیشن دانلود میکنید، پنج مجموعه ویدیویی را ذخیره میکنید و دو کتاب میخرید. هفته اول، با شور و شوق فراوان، احساس میکنید که به زودی به یک نخبه دوزبانه تبدیل خواهید شد.
اما سه هفته بعد، اپلیکیشنها بیاستفاده در گوشهای از گوشی افتادهاند، کتابها خاک خوردهاند، و شما دوباره به همان نقطه اول برگشتهاید که فقط "سلام" و "ممنون" بلد بودید.
چرا اصرار بر یادگیری زبان خارجی اینقدر سخت است؟
مشکل این نیست که شما "استعداد زبان ندارید" یا "به اندازه کافی تلاش نمیکنید". مشکل اینجاست که ما از همان ابتدا روش اشتباهی را در پیش گرفتهایم.
یادگیری زبان خارجی، درست مثل آشپزی است
تصور کنید میخواهید آشپزی یاد بگیرید.
آیا به یک سوپرمارکت بزرگ هجوم میبرید، تمام ادویهها، سبزیجات و گوشتهای عجیب و غریب قفسهها را میخرید و به خانه میبرید، و بعد به انبوهی از مواد اولیه خیره میشوید و سردرگم میشوید؟
البته که نه. این کار مضحک به نظر میرسد.
یک فرد عادی چه میکند؟ شما ابتدا یک دستور غذای ساده و مطمئن پیدا میکنید. مثلاً "املت گوجهفرنگی".
سپس، فقط همان چند ماده اولیهای را که این دستور غذا نیاز دارد میخرید: گوجهفرنگی، تخممرغ، پیازچه. بعد، مرحله به مرحله، طبق دستور غذا پیش میروید؛ یک بار، دو بار، تا جایی که بتوانید با چشمهای بسته هم املت گوجهفرنگی بینقصی بپزید.
همین منطق در مورد یادگیری زبان نیز صدق میکند.
شکست بیشتر مردم به این دلیل نیست که مواد اولیه را نمیخرند (اپلیکیشن دانلود نمیکنند)، بلکه به این دلیل است که سرشان را بیمحابا وارد آن "سوپرمارکت زبان" بزرگ و گیجکننده میکنند، در انبوهی از "بهترین روشها"، "رازهای یادگیری سریع" و "اپلیکیشنهای ضروری" غرق میشوند، و در نهایت به دلیل انتخابهای زیاد، سردرگم شده و دست خالی برمیگردند.
پس آن "سوپرمارکت" را فراموش کنید. امروز فقط در مورد این صحبت میکنیم که چطور اولین "دستور غذای" خود را پیدا کنید و یک "ضیافت زبانی" لذیذ بپزید.
گام اول: به وضوح فکر کنید، این غذا برای چه کسی پخته میشود؟
قبل از اینکه شروع به آشپزی کنید، ابتدا به این فکر میکنید: این غذا برای چه کسی پخته میشود؟
- برای سلامتی خانواده؟ در این صورت ممکن است غذاهای خانگی سبک و مقوی را انتخاب کنید.
- برای قرار با معشوق؟ در این صورت شاید غذای غربی شیک و رمانتیک را امتحان کنید.
- فقط برای سیر کردن خودتان؟ در این صورت شاید یک نودل آماده سریع و ساده کافی باشد.
این ایده "برای چه کسی آشپزی میکنم"، همان انگیزه اصلی شما برای یادگیری زبان است. بدون آن، شما مانند آشپزی هستید که مشتری ندارد و به زودی اشتیاق خود را از دست خواهید داد.
"چون فرانسوی شنیدن باحال است" یا "چون همه ژاپنی یاد میگیرند"، همه اینها فقط غذاهایی هستند که "خوشنما به نظر میرسند"، نه آن چیزی که شما واقعاً میخواهید بپزید.
پنج دقیقه وقت بگذارید و پاسخهایتان را با دقت بنویسید:
- آیا میخواهید با اعضای خانوادهتان در خارج از کشور بدون مشکل ارتباط برقرار کنید؟ (غذای خانوادگی)
- آیا میخواهید فیلمها و مصاحبههای اصلی سلبریتی مورد علاقهتان را متوجه شوید؟ (ضیافت هواداران)
- یا میخواهید در یک کشور خارجی با اعتماد به نفس دوستان جدیدی پیدا کنید؟ (ضیافت معاشرتی)
این پاسخ را در جایی بچسبانید که جلوی چشمتان باشد. وقتی خواستید تسلیم شوید، به شما یادآوری میکند که هنوز کسانی در آشپزخانه منتظر غذای شما هستند.
گام دوم: پیشداوریهای "خبرگان غذا" را دور بیندازید
همیشه کسانی هستند که به شما میگویند: "آشپزی استعداد میخواهد، تو نمیتوانی." "غذای چینی خیلی پیچیده است، نمیتوانی یاد بگیری." "بدون آشپزخانه میشلن، نمیتوانی غذای خوب بپزی."
آیا این حرفها آشنا به نظر نمیرسند؟ "آشپزی" را با "یادگیری زبان" عوض کنید:
- "یادگیری زبان استعداد میخواهد."
- "ژاپنی/آلمانی/عربی خیلی سخت است."
- "بدون رفتن به خارج از کشور، هیچوقت خوب یاد نمیگیری."
اینها همه پیشداوریهای افراد ناآگاه هستند. واقعیت این است که تا زمانی که دستور غذای واضح و مواد اولیه تازه وجود داشته باشد، هر کسی میتواند غذای قابل قبولی بپزد. شما نیازی به تبدیل شدن به یک "نابغه زبان" ندارید، و لازم نیست فورا به خارج از کشور سفر کنید، فقط باید شروع به کار کنید.
گام سوم: فقط یک دستور غذای خوب انتخاب کنید، و تا آخرش پایبند باشید
حالا، به نکته اصلیمان برگردیم: در سوپرمارکت پرسه نزنید، دنبال دستور غذا باشید.
منابع یادگیری زبان آنقدر زیاد هستند که خودشان مانع میشوند. بزرگترین اشتباه مبتدیان این است که همزمان از چند اپلیکیشن استفاده میکنند؛ یک بار لغت حفظ میکنند، یک بار شنیدن را تمرین میکنند، یک بار گرامر مرور میکنند. این مثل آن است که همزمان بخواهید سه غذای کاملاً متفاوت بپزید، که نتیجهاش فقط دستپاچگی و بهم ریختگی آشپزخانه خواهد بود.
وظیفه شما این است که در مراحل اولیه، فقط یک منبع اصلی را انتخاب کنید. این "دستور غذا" باید سه شرط را داشته باشد:
- جذاب و گیرا باشد: داستان یا تصاویر خود دستور غذا برایتان جذاب باشد.
- واضح و قابل فهم باشد: مراحل آن روشن و کلماتش ساده باشند و شما را سردرگم نکنند.
- دلنشین باشد: چیدمان و طراحی آن هنگام استفاده برایتان دلپذیر باشد.
این میتواند یک اپلیکیشن با کیفیت بالا، یک مجموعه کتاب درسی کلاسیک، یا یک پادکست باشد که واقعاً دوست دارید. هر چه که باشد، لطفاً حداقل به مدت یک ماه فقط از آن استفاده کنید. تمام ارزش آن را استخراج کنید، درست مثل اینکه املت گوجهفرنگی را به اوج رساندهاید.
هدف واقعی: تا آخر عمر بر اساس دستور غذا آشپزی نکنید
به یاد داشته باشید، دستور غذا فقط نقطه شروع شماست.
شما املت گوجهفرنگی را تمرین نمیکنید که تا آخر عمر املت گوجهفرنگی بخورید. بلکه برای این است که از طریق آن، کنترل حرارت، طعمدهی و تفت دادن را به عنوان مهارتهای اساسی یاد بگیرید.
وقتی مهارتهای اساسی شما قوی شد، به طور طبیعی شروع به امتحان کردن میکنید: امروز کمی شکر کمتر بریزید، فردا کمی فلفل دلمهای اضافه کنید. کم کم، دیگر به دستور غذا نیاز نخواهید داشت، میتوانید بر اساس مواد اولیه موجود، آزادانه خلاقیت به خرج دهید و طعمهای خاص خود را بیافرینید.
و در یادگیری زبان، نهایت لذت این است که آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.
وقتی آشپزی یاد گرفتید، شادترین لحظه آن است که دوستان یا خانوادهتان غذایی را که پختهاید میخورند و چهرهای که شادی را نشان میدهد. به همین ترتیب، وقتی زبان خارجی یاد گرفتید، زیباترین لحظه آن است که با این زبان با یک انسان واقعی ارتباط برقرار کنید، افکار و لبخندها را به اشتراک بگذارید.
این همان ضیافتی است که ما با تحمل دود و دم آشپزخانه (خستهکننده بودن یادگیری)، در نهایت میخواهیم از آن لذت ببریم.
اما بسیاری از افراد در گام آخر گیر میکنند. آنها "مهارت آشپزی"شان خوب است، اما به دلیل اضطراب یا ترس از اشتباه کردن، جرأت نمیکنند کسی را برای "چشیدن" دعوت کنند.
در این زمان، یک ابزار خوب مانند یک "راهنمای آشپزی" دوستانه است. مثلاً، اپلیکیشن چت Intent، با ترجمه هوش مصنوعی داخلی خود، درست مانند این است که سر میز غذا با دوستان خارجیتان، یواشکی مناسبترین "چاشنی" (کلمات و جملات) را به شما میدهد. وقتی زبانتان بند میآید، میتواند به شما کمک کند تا گفتگو به طور طبیعی ادامه یابد و تمرین شما به یک دوستی واقعی تبدیل شود.
پس دیگر در مقابل آن "سوپرمارکت زبان" غولپیکر نگران نباشید.
آن اپلیکیشنهایی که حواستان را پرت میکنند، ببندید، اولین "دستور غذای" خود را پیدا کنید، و به وضوح فکر کنید که این غذا را برای چه کسی میخواهید بپزید.
سپس، شروع به آمادهسازی مواد، روشن کردن اجاق و پخت و پز کنید.
این سفره بزرگ دنیا، منتظر شماست تا با غذای ویژه و ماهرانه خود بر سر میز بیایید.