چرا یادگیری زبان خارجی شما همیشه به "بنبست" میرسد؟
آیا شما هم اینطور هستید؟
وقتی شروع به یادگیری زبان جدیدی میکنید، با شور و اشتیاق فراوان، هر روز تمرین میکنید، کلمه حفظ میکنید، ویدئو تماشا میکنید و احساس میکنید که پیشرفت چشمگیری دارید. اما بعد از چند ماه، آن هیجان اولیه از بین میرود و شما خود را گرفتار یک «فلات یادگیری» میبینید – کلمات جدید را به محض حفظ کردن، فراموش میکنید، نکات گرامری را یاد میگیرید ولی نمیتوانید از آنها استفاده کنید، و قصد صحبت کردن دارید، اما آنقدر به مشکل برمیخورید که از خجالت سرخ میشوید و نمیتوانید حتی یک جمله کامل بگویید.
یادگیری زبان، از آن عشق شیرین و پرشور اولیه، به نبردی تنها و دشوار تبدیل شده است.
مشکل کجاست؟ آیا به اندازه کافی تلاش نمیکنید؟ یا اینکه استعداد زبان ندارید؟
هیچکدام. مشکل اینجاست که شما همیشه در «آشپزخانه تنهایی خودتان» آشپزی میکنید.
بنبست یادگیری شما، درست مانند «خشکیدن خلاقیت» یک آشپز است.
تصور کنید که شما یک آشپز هستید. در ابتدا، طبق دستورالعملهای آشپزی، املت گوجهفرنگی و بال مرغ با سس کوکا را یاد گرفتید. هر روز همین چند غذا را درست میکنید و هرچه بیشتر درست میکنید، ماهرتر میشوید.
اما خیلی زود، شما خسته میشوید. خانوادهتان هم از این غذاها خسته میشوند. میخواهید نوآوری کنید، اما میبینید که در آشپزخانه شما فقط چند نوع ادویه و در یخچال هم فقط همان چند ماده اولیه وجود دارد. هر چقدر هم تلاش کنید، فقط میتوانید «همان چند غذای تکراری» را درست کنید. این همان «بنبست» شماست.
در این زمان، یک آشپز باتجربه به شما میگوید: «بیهوده خودت را در آشپزخانه خسته نکن، به «بازار» برو و گشتی بزن.»
شما با تردید به آنجا میروید. وای، دنیایی کاملاً جدید پیش روی شما گشوده میشود!
ادویهجاتی را میبینید که قبلاً هرگز ندیده بودید، عطر میوههای عجیب و غریب را استشمام میکنید. یک لقمه از فلفل مکزیکی که فروشنده به شما میدهد را میچشید، آنقدر تند است که زبانتان بیحس میشود، اما در عین حال ذهنتان را به روی ایدههای جدید باز میکند – پس «تندی» این همه لایه دارد! میشنوید که یکی از خانمهای مسن کناری درباره چگونگی تهیه سوپ با نوعی ریشه عجیب صحبت میکند، و از پسر جوانی که ماهی میفروشد، میپرسید چطور تازهترین ماهی را انتخاب کنید.
شما حتی نیازی به خرید چیزهای زیادی ندارید، فقط با گشت و گذار در این محیط پر جنب و جوش و پر از اطلاعات، وقتی به خانه برمیگردید، مغزتان پر از دستورهای پخت جدید و الهام میشود.
یادگیری زبان نیز همینطور است.
یادگیری بیشتر ما شبیه به آن آشپزی است که فقط در آشپزخانه خود میماند. ما به چند کتاب درسی و چند اپلیکیشن بسنده میکنیم و روز به روز همان «سه کار تکراری» یعنی حفظ کلمات و حل تمرینها را تکرار میکنیم. این البته مهم است، اما اگر فقط همینها باشند، شما خیلی زود احساس خستگی و تنهایی خواهید کرد و در نهایت انگیزه خود را از دست میدهید.
پیشرفت واقعی، نه در «آشپزی» با تلاش بیشتر، بلکه در بیرون آمدن شجاعانه از «آشپزخانه» و گشت و گذار در آن «بازار جهانی زبانآموزان» است که بسیار پر جنب و جوش است.
چگونه از «آشپزخانه» بیرون بیایید و «بازار جهانی» خود را پیدا کنید؟
این «بازار» یک مکان فیزیکی نیست، بلکه یک طرز فکر و روش باز است. به این معنی که شما باید فعالانه عادات معمول را بشکنید و با افراد و چیزهایی در تماس باشید که ظاهراً «بیفایده» هستند اما میتوانند الهامبخش باشند.
۱. «غذاهایی» را امتحان کنید که در «منوی» شما نیستند.
فرض کنید در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید و به یک جلسه سخنرانی با موضوع «چگونه زبان سواحیلی را یاد بگیریم؟» برمیخورید. اولین واکنش شما ممکن است این باشد: «این چه ربطی به من دارد؟»
عجله نکنید که سریع رد شوید. این مانند این است که یک آشپز غذاهای چینی برای چشیدن سس فرانسوی برود. ممکن است بلافاصله پختن غذاهای فرانسوی را یاد نگیرید، اما ممکن است یک منطق طعمدهی کاملاً جدید، یا یک نحوه ترکیب مواد اولیه که هرگز به آن فکر نکرده بودید، یاد بگیرید.
بروید و گوش کنید که دیگران چگونه زبانی با ساختار کاملاً متفاوت را یاد میگیرند. از چه روشهای حافظه عجیب و غریبی استفاده میکنند؟ چگونه فرهنگی را درک میکنند که کاملاً متفاوت با فرهنگ زبان مادریتان است؟ این اطلاعات ظاهراً «بیربط» اغلب میتواند مانند یک صاعقه، کلیشههای فکری تثبیتشده شما را بشکند و به شما اجازه دهد که زبانی را که در حال یادگیری آن هستید، از زاویه دیدی کاملاً جدید بررسی کنید.
۲. «همغذا» و «همکار آشپز» خود را پیدا کنید.
تنها غذا خوردن بسیار تنهاکننده است، و تنها آشپزی کردن هم خستهکننده است. بزرگترین دشمن یادگیری زبان، احساس تنهایی است.
شما باید «همغذاهای» خود را پیدا کنید – آنهایی که مانند شما به زبان شور و اشتیاق دارند. با آنها، میتوانید شادیها و ناکامیهای یادگیری را به اشتراک بگذارید، «دستورهای پخت انحصاری» (منابع و تکنیکهای یادگیری) یکدیگر را مبادله کنید، و حتی میتوانید «مهارت آشپزی» یکدیگر را «بچشید» (با تمرین تبادل زبان).
هنگامی که متوجه میشوید افراد زیادی در سراسر جهان درست مانند شما، دوشادوش هم در یک مسیر حرکت میکنند، آن احساس گرم تعلق خاطر چیزی است که هیچ کتاب درسی نمیتواند آن را به شما بدهد.
پس، این «همکاران آشپز» را کجا پیدا کنیم؟ جوامع آنلاین و رویدادهای تبادل زبان، گزینههای بسیار خوبی هستند. اما چالش واقعی اینجاست که وقتی یک «همکار آشپز» از برزیل پیدا میکنید که قصد یادگیری زبان چینی دارد، چگونه باید با یکدیگر ارتباط برقرار کنید؟
در گذشته، این ممکن بود نیازمند این باشد که یکی از طرفین، مهارت زبانی کافی داشته باشد. اما اکنون، فناوری به ما یک میانبر داده است. به عنوان مثال، ابزارهایی مانند Lingogram که یک اپلیکیشن چت با مترجم هوش مصنوعی داخلی است، به شما این امکان را میدهد که تقریباً بدون مانع با هر کسی در هر گوشهای از جهان ارتباط برقرار کنید. این مانند این است که در «بازار جهانی زبانآموزان» خود، یک مترجم شخصی همراه داشته باشید. شما میتوانید بر روی تبادل ایدهها و فرهنگ تمرکز کنید، نه اینکه درگیر گرامر و واژگان شوید.
۳. جسورانه از «فروشندگان» سؤال بپرسید.
در بازار ترهبار، باهوشترین افراد همیشه کسانی هستند که بیوقفه سؤال میپرسند. «آقا، این را چطور خوشمزه درست کنم؟» «این با آن چه تفاوتی دارد؟»
در جوامع یادگیری خودتان، نیز یک فرد «پرسشگر» باشید. نترسید که سؤال شما احمقانه به نظر برسد. هر بنبستی که با آن روبرو میشوید، هزاران نفر دیگر نیز با آن روبرو شدهاند. هر سؤالی که میپرسید، نه تنها به خودتان کمک میکند تا به ابهاماتتان پاسخ دهید، بلکه ممکن است به «تماشاچیانی» نیز کمک کند که جرأت حرف زدن ندارند.
به یاد داشته باشید که «بازار جهانی زبانآموزان» پر از «فروشندگان» مشتاق (متخصصان و افراد باتجربه) و «مشتریان» دوستانه (همیاران یادگیری) است، و همه آنها از به اشتراک گذاشتن خوشحالند. تنها کاری که باید انجام دهید، این است که حرف بزنید.
پس، اگر احساس میکنید که یادگیری زبان شما دچار رکود شده است، دیگر خودتان را مجبور نکنید که «با تلاش بیشتری کلمه حفظ کنید».
سعی کنید «کفگیر» را از دست بگذارید، از «آشپزخانه» آشنای خود بیرون بیایید و به دنبال «بازار جهانی» خود بگردید.
بروید و یک «غذایی» را امتحان کنید که هرگز به آن فکر نکرده بودید، یک «همکار آشپز» را بشناسید که میتواند با شما «دستورهای پخت» را مبادله کند، و جسورانه ابهامات درونی خود را بپرسید.
خواهید دید که رشد واقعی، اغلب در لحظهای اتفاق میافتد که شما عادات معمول را میشکنید و ناشناختهها را در آغوش میگیرید.