چرا با وجود ۱۰ سال یادگیری انگلیسی، هنوز زبانم لال است؟
آیا شما هم تابهحال چنین سردرگمی را تجربه کردهاید؟ کلمات زیادی را حفظ کردهاید، قواعد گرامر را کاملاً مسلطید، اما درست زمانی که باید صحبت کنید، ذهنتان ناگهان خالی میشود؟
ما همیشه فکر میکنیم یادگیری زبان مثل ساختن خانه است؛ کافی است آجر (کلمات) و نقشه (گرامر) به اندازه کافی داشته باشیم تا بالاخره روزی بتوانیم یک آسمانخراش بسازیم. اما واقعیت این است که بسیاری از افراد با انبوهی از مصالح ساختمانی در دست، همچنان در یک زمین خالی سرگردان و بلاتکلیف ایستادهاند.
مشکل کجاست؟
امروز، میخواهم تمثیل مناسبتری را با شما به اشتراک بگذارم: یادگیری زبان، در واقع بیشتر شبیه یادگیری شنا کردن است.
شما هرگز نمیتوانید روی خشکی شنا یاد بگیرید
تصور کنید که میخواهید شنا یاد بگیرید. تمام کتابهای مربوط به تکنیکهای شنا، از شنای آزاد گرفته تا شنای پروانه را خریدهاید، نیروی شناوری آب، زاویه حرکت دستها، و سرعت ضربه پاها را مطالعه کردهاید... حتی میتوانید آنها را به تفصیل برای دیگران توضیح دهید.
اما اگر از شما بپرسم: «خب، حالا شنا کردن بلدید؟»
جواب البته «نه» است. چون هرگز وارد آب نشدهاید.
یادگیری زبان هم همینطور است. بسیاری از ما «در تئوری غول، در عمل کوتوله» هستیم. از اشتباه کردن، از تلفظ نادرست، از بهکار بردن کلمات اشتباه و از مورد تمسخر قرار گرفتن میترسیم. این ترس، درست مانند ایستادن کنار استخر و ترس از غرق شدن است.
اما حقیقت این است: تا وارد آب نشوید، هرگز شنا یاد نمیگیرید. تا دهانتان را باز نکنید، هرگز صحبت کردن یاد نمیگیرید.
زبانآموزان «برجسته»، این نکته را از مدتها پیش درک کردهاند. آنها باهوشتر از ما نیستند، بلکه راز شنا کردن را زودتر از ما فهمیدهاند.
سه «شگرد ذهنی» شناگران ماهر
۱. اول بپرید داخل، بعد به فکرِ حرکتِ درست باشید (Be a Willing Guesser)
هیچکس اولین بار که وارد آب میشود، نمیتواند با فرم استاندارد شنا کند. همه از دست و پا زدن، تقلا کردن و قورت دادن کمی آب شروع میکنند.
اولین قدم برای استادان زبان این است که «جسارت حدس زدن» داشته باشند. وقتی میخواهند معنایی را بیان کنند، اما کلمه دقیق آن را نمیدانند، متوقف نمیشوند و سکوت نمیکنند. آنها سعی میکنند از کلمهای با تلفظ مشابه استفاده کنند، یا با منطق زبان مقصد کلمهای «بسازند»، حتی با اشاره دست و حالت چهره.
نتیجه چه میشود؟ در بسیاری از مواقع، طرف مقابل حتی متوجه منظورتان میشود! حتی اگر اشتباه حدس بزنید، نهایت این است که کمی میخندد و شما به روشی دیگر دوباره توضیح میدهید. این که چیز مهمی نیست!
به یاد داشته باشید: اشتباه کردن مانع یادگیری نیست، بلکه خود یادگیری است. جسارت «حدس زدن کورکورانه»، اولین قدم برای پریدن شما از خشکی به داخل آب است.
۲. «آن سوی آب» را که میخواهید به آن شنا کنید، پیدا کنید (Find Your Drive to Communicate)
چرا میخواهید شنا یاد بگیرید؟ برای تفریح است؟ برای سلامتی؟ یا برای اینکه در مواقع اضطراری بتوانید خودتان را نجات دهید؟
به همین ترتیب، چرا میخواهید زبان خارجی یاد بگیرید؟
اگر هدف شما فقط «قبولی در امتحان» یا «حفظ کردن تمام کلمات این کتاب» باشد، آنگاه شما مانند کسی هستید که بیهدف در استخر شناور است و بهراحتی خسته و بیحوصله میشود.
اما اگر هدف شما اینها باشد:
- ارتباط بدون مانع با آن بلاگر خارجی که بسیار تحسینش میکنید.
- فهمیدن مصاحبههای زنده تیم مورد علاقهتان.
- تنها سفر کردن به کشوری دیگر و دوست شدن با مردم محلی.
این اهداف مشخص و ملموس، همان «آن سوی آب» هستند که میخواهید به آن شنا کنید. آنها به شما انگیزهای بیپایان میدهند و باعث میشوند مایل باشید فعالانه ارتباط برقرار کنید، بفهمید و بیان کنید. وقتی تمایل شدیدی برای برقراری ارتباط داشته باشید، آن «موانع» و «ترسهای» به اصطلاح موجود، ناچیز به نظر خواهند رسید.
۳. جریان آب را حس کنید، نه اینکه قواعد را طوطیوار حفظ کنید (Attend to Form & Practice)
شناگر واقعی، در مغزش «حرکت دستها باید ۱۲۰ درجه باشد» را حفظ نمیکند، بلکه در آب مقاومت را حس میکند، وضعیت بدنش را تنظیم میکند و اجازه میدهد بدنش با جریان آب یکی شود.
یادگیری زبان نیز همینطور است. بهجای اینکه طوطیوار حفظ کنید «این زمان فعلی باید با اسم مفعول فعل بیاید»، بهتر است آن را در حین استفاده حس کنید.
وقتی با دیگران ارتباط برقرار میکنید، ناخودآگاه سبک بیان آنها را تقلید میکنید و به انتخاب کلمات و ساختار جملاتشان توجه میکنید. متوجه میشوید که برخی عبارات «بومیتر» و «طبیعیتر» به نظر میرسند. این فرایند «حس کردن-تقلید کردن-تنظیم کردن»، کارآمدترین روش یادگیری گرامر است.
این همان چیزی است که به آن «حس زبان» میگویند. این حس از هیچجا پدیدار نمیشود، بلکه بدن شما آن را در طول «دست و پا زدنها» و «تمرینهای» مکرر به خاطر میسپارد.
یک «قسمت کمعمق» امن برای تمرین پیدا کنید
تا اینجا که رسیدید، شاید بگویید: «من همه اینها را میفهمم، اما هنوز میترسم! کجا باید تمرین کنم؟»
این مثل یک شناگر مبتدی است که به یک «قسمت کمعمق» و امن نیاز دارد؛ جایی که آب عمیق نباشد و نجاتغریق هم در کنارش باشد تا بتواند با خیال راحت تمرین کند.
در گذشته، یافتن چنین «قسمت کمعمق» زبانی دشوار بود. اما امروز، تکنولوژی بهترین هدیه را به ما داده است.
برای مثال، ابزاری مانند Lingogram، درست مثل «قسمت کمعمق» زبان اختصاصی شماست. این یک اپلیکیشن چت با ترجمه داخلی هوش مصنوعی است که میتوانید بهراحتی با بومیزبانان از سراسر جهان ارتباط برقرار کنید. وقتی نمیدانید چه بگویید، هوش مصنوعی میتواند فوراً به شما کمک کند، درست مانند یک مربی صبور که در گوشتان راهنمایی میکند. لازم نیست نگران باشید که اشتباهاتتان باعث بیحوصلگی طرف مقابل شود، زیرا ارتباط همیشه روان خواهد بود.
در اینجا، میتوانید با جسارت «حدس بزنید»، آزادانه «دست و پا بزنید» و با اطمینان، اعتماد به نفس و حس زبانتان را بنا کنید.
دیگر کنار ساحل نایستید و به کسانی که آزادانه در آب شنا میکنند، غبطه نخورید.
راز یادگیری زبان، هرگز پیدا کردن یک کتاب گرامر ضخیمتر نبوده، بلکه تغییر طرز فکر شماست – از یک «آموزنده»، به یک «استفادهکننده» تبدیل شوید.
از امروز، قواعد و امتحاناتی را که شما را مضطرب میکنند، فراموش کنید. «آن سوی آب» را که میخواهید به آن بروید، پیدا کنید، و سپس، با شجاعت به داخل آب بپرید. با تعجب خواهید دید که «شنا کردن» آنقدرها هم دشوار نیست، و لذت آن بیاندازه است.